شعر کست | SherCast

Boutigha Podcast
    10
    میانگین پخش
    1.2K
    تعداد پخش
    23
    دنبال کننده
    عراقی‌‌ بند پانزدهم ترجیع‌بند ‌ساقی، قدحی، که نیم مستیم‌مَخمورِ صَبوحیِ اَلَستیم‌از صومعه پا برون نهادیم‌در میکده مُعتَکِف نشستیم‌از جور تو خرقه‌ها دریدیم‌وز دستِ تو توبه‌ها شکستیمجز جانْ گرویِ د...

    عراقی‌‌ بند پانزدهم ترجیع‌بند

    03:10
    • 2

    • 3 هفته پیش
    03:10
    عراقی‌‌ بند چهاردهم ترجیع‌بند ‌ساقی، دو سه دم که هست باقی‌در ده مَدَدِ حیات باقی‌قَدْ فَاتَنی اَلصَّبوُحْ فَادرِکْ‌مِنْ قَبْلِ فُوَاتَ الاِعْتِباقِ‌در کیسه‌ی نقد نیست جُز جان‌بستان قَدَحی، بیار س...

    عراقی‌‌ بند چهاردهم ترجیع‌بند

    02:56
    • 2

    • 3 هفته پیش
    02:56
    عراقی‌‌ بند سیزدهم ترجیع‌بند ‌ساقی، سرِ دَردِ سَر ندارم‌بشکن به نسیمِ می خمارم‌یک جرعه ز جامِ می به من ده‌تا دُرد کشم، که خاکسارم‌از جامِ تو قانِعَم به دُردی حاشا که به جرعه سر دَرآرمیادآر مرا به...

    عراقی‌‌ بند سیزدهم ترجیع‌بند

    02:19
    • 2

    • 4 هفته پیش
    02:19
    عراقی بند دوازدهم ترجیع‌بند‌‌ ‌ساقی، بده آبِ آتش‌افروز‌چون سوختییَم تمام‌تر سوز‌این آتش من به آب بنشان‌وز آب من آتشی برافروز ‌می ده، که ز باده‌ی شبانه‌در سر بودم خمارْ امروز‌در ساغرِ دل شراب افکن...

    عراقی بند دوازدهم ترجیع‌بند‌‌

    03:05
    • 1

    • 1 ماه پیش
    03:05
    عراقی بند یازدهم ترجیع‌بند‌‌ ‌ساقی، ز شراب‌خانة نوش‌یک جام بیاور و بِبر هوش‌مستم کن، آنچنان که در حال‌از هستی خود کنم فراموش‌ور خود سوی من کنی نگاهی‌بی‌باده شوم خراب و مدهوشسرمست شوم چو چَشمِ ساق...

    عراقی بند یازدهم ترجیع‌بند‌‌

    02:44
    • 2

    • 1 ماه پیش
    02:44
    عراقی‌‌ بند دهم ترجیع‌بند ‌ساقی، بده آبِ زندگانی‌پیش آر حیاتِ جاودانی‌می ده، که کسی نیافت هرگز‌بی آبِ حیات زندگانی‌در مجلس عشق مُفلسی را‌پُر کن دو سه رَطْلِ رایگانی‌شاید که دهی به دوستداریآن ساغر...

    عراقی‌‌ بند دهم ترجیع‌بند

    03:10
    • 1

    • 1 ماه پیش
    03:10
    عراقی‌‌ بند نهم ترجیع‌بند ‌ساقی بِنُما رِخِ نکویت‌تا جامِ طَرَب کِشَم به بویت‌ناخورده شراب مست گردد‌نظّارِگی از رخِ نکویت‌گر صافْ نمی‌دهی، که خاکم‌یاد آر به دُردیِ سبویتمگذار ز تشنگی بمیرم ن...

    عراقی‌‌ بند نهم ترجیع‌بند

    02:29
    • 1

    • 1 ماه پیش
    02:29
    عراقی‌‌ بند هشتم ترجیع‌بند ‌ساقی، می مهرْ ریز در کام‌بنما به شبْ آفتاب از جام‌آن جام جهان‌نُما به من ده‌تا بنگرم اندرو سرانجام‌بینم مگر آفتابِ رویت‌تابان سحری زِ مشرقِ جامجان پیش رخ تو برفَشانمگر...

    عراقی‌‌ بند هشتم ترجیع‌بند

    02:39
    • 2

    • 1 ماه پیش
    02:39
    عراقی‌‌ بند هفتم ترجیع‌بند ‌دست از دل بیقرار شُستم ‌وندر سرِ زلفِ یار بستم‌بی‌دل شدم و ز جان به یکبار‌چون طرة یار برشکستم‌گویند چگونه‌ای؟ چه گویم؟هستم ز غمش چنان که هستمخود را ز چَهِ غَمَش بَرآرم...

    عراقی‌‌ بند هفتم ترجیع‌بند

    02:33
    • 2

    • 1 ماه پیش
    02:33
    عراقی‌‌: بند ششم ترجیع‌بند‌ساقی، چه کنم به ساغر و جام؟‌مستم کن از آن مِیِ غم‌انجام‌با یادِ لبِ تو عاشقان را‌حاجت نَبوَد به ساغر و جام‌گوشم سخن لَبِ تو بشنود‌خشنود شد، از لبت، به دُشنامدل زلف تو دانه د...

    عراقی‌‌: بند ششم ترجیع‌بند

    02:12
    • 5

    • 1 ماه پیش
    02:12
    عراقی‌‌: بند پنجم ترجیع‌بند ‌وقتِ طَرَب است، ساقیا، خیز‌در دِه قَدَحِ نشاطْ‌انگیز‌از جور تو رستخیز برخاست‌بِنْشان شر و شور و فتنه، برخیز‌بِستان دِلِ عاشقانِ شیدا‌وز طرة دلربا درآویز‌خون دل ما بری...

    عراقی‌‌: بند پنجم ترجیع‌بند

    03:10
    • 2

    • 1 ماه پیش
    03:10
    عراقی‌‌: بند چهارم ترجیع‌بند ساقی، بده آبِ زندگانی‌اکسیرِ حیاتِ جاودانی‌ مِی ده، که نمی‌شود مُیَسّر‌بی‌آبِ حیات زندگانی‌هم خِضْر خِجِل، هم آب حَیوان‌چون از خَط و لَب شکر فَشانی‌گوشم چو صدف شود گُ...

    عراقی‌‌: بند چهارم ترجیع‌بند

    02:29
    • 2

    • 2 ماه پیش
    02:29
    عراقی‌: بند سوم ترجیع‌بند‌ای مُطربِ عشق، ساز بنواز‌کان یار نشد هنوز دمساز‌دشنام دهد به جای بوسه‌و آن نیز به صَد کِرشمه و نازپنهان چه زنم نوای عشقش؟کز پرده برون فتاده این رازدر پاش کسی که سر نیفکند:چون...

    عراقی‌: بند سوم ترجیع‌بند

    11:54
    • 5

    • 2 ماه پیش
    11:54
    عراقی‌‌: بند دوم ترجیع‌بند‌ای روی تو شمعِ مَجلس افروز‌‌سودای تو آتشِ جگرسوز‌‌رخسارِ خوشِ تو عاشقان را‌‌خوش‌تَر زِ هزار عیدِ نوروز‌‌بُگشای لبت به خنده، بِنمای‌‌از لعل، تو گوهرِ شبْ‌افروز‌‌زنهار! ا...

    عراقی‌‌: بند دوم ترجیع‌بند

    02:33
    • 7

    • 2 ماه پیش
    02:33
    عراقی‌: بند اول ترجیع‌بند در میکده با حریفِ قَلاّش‌بنشین و شراب نوش و خوش باش‌از خطِّ خوشِ نگار بر خوان‌سرِّ دو جهان، ولی مکن فاش‌بر نَقش و نگار فتنه گشتم‌زان رو که نمی‌رسم به نقاش‌تا با خودم، از...

    عراقی‌: بند اول ترجیع‌بند

    02:39
    • 2

    • 2 ماه پیش
    02:39
    حافظ‌‌یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود‌دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود‌راست چون سوسن و گل از اثرِ صحبتِ پاک‌بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود‌دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی می‌کرد‌عشق می‌...

    حافظ‌‌

    یاد باد آن...

    14:32
    • 3

    • 2 ماه پیش
    14:32
    سعدی‌چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل‌یار من و شمع جمع و شاه قبایل‌جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی‌سرو ندیدم بدین صفت متمایل‌هر صفتی را دلیل معرفتی هست‌روی تو بر قدرت خدای دلایل‌قصه لیلی مخوان و غصه مجنون‌عه...

    سعدی‌

    چشم خدا بر ...

    08:13
    • 6

    • 3 ماه پیش
    08:13
    حافظ‌دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند‌گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند‌ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت‌با منِ راه نشین بادهٔ مستانه زدند‌آسمان بارِ امانت نتوانست کشید‌قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوا...

    حافظ‌

    دوش دیدم که...

    07:34
    • 6

    • 3 ماه پیش
    07:34
    خواجوی کرمانیسپیده دم که صبا دامنِ سمن بدردز مهرِ روی تو، گل، جَیْبِ پیرَهَن بِدَرداگر ز پسته‌ی تنگِ تو, دم زند غنچهنسیمِ بادِ صبا در دمش دهن بِدَرَدچو در محاوره آید لبِ گُهَربارتعقیق, پیرَهَنِ لعل، ب...

    خواجوی کرمانی

    سپی...

    06:42
    • 6

    • 4 ماه پیش
    06:42
    قاسم انوارای بتِ عیّار من، نام تو امروز چیست؟ای دل و دلدار من، نام تو امروز چیست؟هر دو جهان نام تو، قصه و پیغام توای مه سیار من، نام تو امروز چیست؟مُلک و مَلَک رام تو، هر دو جهان جام توای سر و سردار م...

    قاسم انوار

    ای بتِ...

    04:30
    • 6

    • 4 ماه پیش
    04:30
    ‌‌‌‌‌نزاری قهستانی‌راحتِ روح من است، رایحة روحِ راح‌تا به صباح از مسا، تا به مسا از صباح‌ساقیِ طاووس‌فر، طوطیِ شکّر شکن‌مرغِ سَحر را بگو، باز گشاید جِناح‌خوابِ گران تا به کی؟ خیز! سبک‌مِی بده‌اهلِ دل ...

    ‌‌‌‌‌نزاری قهستانی

    <...
    06:37
    • 10

    • 5 ماه پیش
    06:37
    ‌‌‌‌مولانا‌حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو‌و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو‌هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن‌وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو‌رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب...

    ‌‌‌‌مولانا

    ‌حیلت ...

    11:47
    • 8

    • 5 ماه پیش
    11:47
    ‌‌‌‌مولانا‌یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا‌یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا‌نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی‌سینه مشروح تویی پُر دُرِ اسرار مرا‌نور تویی سور تویی دولت منصور تویی‌مرغ که طور تویی خ...

    ‌‌‌‌مولانا

    ‌یار م...

    10:10
    • 10

    • 6 ماه پیش
    10:10
    ‌‌‌حافظ‌ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد‌دل رمیده‌ی ما را رفیق و مونس شد‌نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت‌به غمزه مسئله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد‌به بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبا‌فِدایِ عارضِ نسرین و ...

    ‌‌‌حافظ

    ‌ستاره‌ای...

    09:51
    • 8

    • 6 ماه پیش
    09:51
    ‌‌سیف فرغانی‌ز دلبرانِ همه شهر، دل‌پذیر تویی‌مرا ز جمله گُزیر است و ناگزیر تویی‌ز دیگران، سخنی بر زبان رود هر وقت‌ولی مدام، چو اندیشه در ضمیر تویی‌پیاده اند نکویان، ز نَطعِ دل بیرون‌کنون چو شاه درین خ...

    ‌‌سیف فرغانی

    ‌ز د...

    07:43
    • 16

    • 6 ماه پیش
    07:43
    ‌سعدی‌خرابت کند شاهد خانه کن‌برو خانه آباد گردان به زن‌نشاید هوس باختن با گلی‌که هر بامدادش بود بلبلی‌چو خود را به هر مجلسی شمع کرد‌تو دیگر چو پروانه گردش مگرد‌زن خوب خوش خوی آراسته‌چه ماند به نادان ن...

    ‌سعدی

    ‌خرابت کند ...

    06:56
    • 16

    • 7 ماه پیش
    06:56
    سعدی‌امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس‌عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس‌پستان یار در خم گیسوی تابدار‌چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس‌یک شب که دوست فتنه خفتست زینهار‌بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس‌تا نشن...

    سعدی

    ‌امشب مگر به...

    06:28
    • 10

    • 7 ماه پیش
    06:28
    سعدیقاضی همدان را حکایت کنند که با نعلبند پسری سر خوش بود و نعل دلش در آتش. روزگاری در طلبش متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و برحسب واقعه گویان: در چشم من آمد آن سهی سرو بلندبربود دلم ز دست و د...

    سعدی

    قاضی همدان ر...

    11:00
    • 11

    • 8 ماه پیش
    11:00
    سعدی‌دیر آمدی ای نگار سرمست‌زودت ندهیم دامن از دست‌بر آتش عشقت آب تدبیر‌چندان که زدیم باز ننشست‌از رای تو سر نمی‌توان تافت‌وز روی تو در نمی‌توان بست‌از پیش تو راه رفتنم نیست‌چون ماهی اوفتاده در شست‌سو...

    سعدی

    ‌دیر آمدی ای...

    06:03
    • 14

    • 8 ماه پیش
    06:03
    سعدی‌یکی خرده بر شاه غزنین گرفت‌که حسنی ندارد ایاز ای شگفت‌گلی را که نه رنگ باشد نه بوی‌غریب است سودای بلبل بر اوی!‌به محمود گفت این حکایت کسی‌بپیچید از اندیشه بر خود بسی‌که عشق من ای خواجه بر خوی اوس...

    سعدی

    ‌یکی خرده بر...

    06:24
    • 13

    • 9 ماه پیش
    06:24
    سعدی‌یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده‌ام؟‌گفت: مشتاقی به که ملولی. ‌دیر آمدى اى نگار سرمست‌زودت ندهیم دامن از دست‌معشوقه که دیر دیر بینند‌آخر کم از آن که سیر بینند ‌...

    سعدی

    ‌یکی دوستی ر...

    05:14
    • 14

    • 9 ماه پیش
    05:14
    حافظ‌کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن‌به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن‌به باد ده سر و دستار عالمی یعنی‌کلاه گوشه به آیین سروری بشکن‌به زلف گوی که آیین دلبری بگذار‌به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن‌برون خرام...

    حافظ

    ‌کرشمه‌ای کن...

    05:12
    • 11

    • 10 ماه پیش
    05:12
    سعدی‌معلمت همه شوخی و دلبری آموخت‌جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت‌غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم‌که کید و سحر به ضحاک و سامری آموخت‌تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین‌به چین زلف تو آید به بتگری آموخت‌هزار...

    سعدی

    ‌معلمت همه ش...

    09:00
    • 15

    • 10 ماه پیش
    09:00
    سعدی‌سالی محمد خوارزمشاه رحمة الله علیه با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد. به جامع کاشغر در آمدم، پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال چنان که در امثال او گویند: معلمت همه شوخی و دلبری آموخ...

    سعدی

    ‌سالی محمد خ...

    08:29
    • 11

    • 11 ماه پیش
    08:29
    حافظ‌یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور‌کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور‌ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مَکُن‌وین سَرِ شوریده باز آید به سامان، غم مخور‌دورِ گردون گر دو روزی بر مُرادِ...

    حافظ

    ‌یوسفِ گُم گ...

    04:43
    • 10

    • 11 ماه پیش
    04:43
    سعدیکه برگذشت که بویِ عبیر می‌آید؟ که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید؟ نشانِ یوسفِ گم‌کرده می‌دهد یعقوب مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید ز دست رفتم و بی‌دیدگان نمی‌دانند که زخم‌های نظر بر بصیر می‌آید همی‌خ...

    سعدی

    که برگذشت که...

    06:18
    • 16

    • 11 ماه پیش
    06:18
    سعدی یکی را از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی که به خلوتش دریافتی گفتی:نه آنچنان به تو مشغولم ای بهشتی‌رویکه یادِ خویشتنم در ضمیر می‌آیدز دیدن...

    سعدی

    یکی را از م...

    05:26
    • 12

    • 1 سال پیش
    05:26
    حافظیاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکردبه وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکردآن جوانبخت که می‌زد رقمِ خیر و قبولبندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکردکاغذین جامه به خونابه بشویم که فلکرهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد ن...

    حافظ

    یاد باد آن ک...

    07:34
    • 14

    • 1 سال پیش
    07:34
    ‌حافظ‌مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد‌قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد‌رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت‌مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟‌مجالِ من همین باشد که پنهان مهرِ او ور...

    ‌حافظ

    ‌مرا مِهر س...

    04:56
    • 13

    • 1 سال پیش
    04:56
    ‌حافظ‌بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند‌گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند‌درِ میخانه چو بستند خدایا مپسند‌که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند‌اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند‌دل قوی دار که از بهرِ خدا بگ...

    ‌حافظ

    ‌بُوَد آیا ...

    05:53
    • 9

    • 1 سال پیش
    05:53
    عراقی‌بود آیا که خرامان ز درم بازآیی ‌گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی ‌نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی ‌گذری کن که خیالی شدم از تنهایی ‌گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو ‌من به جان آمدم، اینک تو چر...

    عراقی

    ‌بود آیا که...

    18:59
    • 14

    • 1 سال پیش
    18:59
    اوحدی مراغه‌ایبه ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوانچو او باشد بغیر از او نظر کردن، توان؟ نتوانز سودای کنار او حذر می‌کردم از اولکنون چون در میان رفتم حذر کردن، توان؟ نتوانسرم در دام و تن در قید و دل...

    اوحدی مراغه‌ای

    به...

    06:59
    • 10

    • 1 سال پیش
    06:59
    عراقی‌‌ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان‌ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان‌اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم‌شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان‌مرا دردی است دور از تو، که نزد ت...

    عراقی‌

    ‌ز دل، جان...

    04:49
    • 7

    • 1 سال پیش
    04:49
    عراقی ‌نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان‌به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان‌چو آمد در دل و دیده خیالت آشنا بنشست‌ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان‌مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود‌...

    عراقی

    ‌نگارا از ...

    05:21
    • 10

    • 1 سال پیش
    05:21
    فرخی یزدی ‌‌‌لله الحمد که تهران بود آزرمِ بهشت‌ملت از هر جهت آسوده، چه زیبا و چه زشت‌اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک‌سرشت‌فقرا را نبود بستر و بالین از خشت‌الغرض از ستم و جور اثری 'نیست که نیست‌خبر این است...

    فرخی یزدی

    08:32
    • 9

    • 1 سال پیش
    08:32
    فروغی بسطامی‌‌‌بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست‌خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست‌غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت‌که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست‌من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس‌شور آ...

    فروغی بسطامی‌

    07:01
    • 14

    • 1 سال پیش
    07:01
    ‌‌اقبال لاهوری‌سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست‌مست لعلین تو شیرین سخنی نیست که نیست‌در قبای عربی خوشترک آئی به نگاه‌راست بر قامت تو پیرهنی نیست که نیست‌گرچه لعل تو خموش است ولی چشم ترا‌با دل خ...

    ‌‌اقبال لاهوری‌

    س...

    05:48
    • 13

    • 1 سال پیش
    05:48
    ‌‌صائب تبریزی‌‌حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست‌‌خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست‌نه همین صبح ازین درد گریبان چاک است‌چاک سودای تو در پیرهنی نیست که نیست‌ساغر چشم تو در دیر و حرم در دورست‌حسن بی قی...

    ‌‌صائب تبریزی‌

    ‌ح...

    06:40
    • 19

    • 1 سال پیش
    06:40
    ‌اوحدالدین کرمانی‌بر حال منت دسترسی نیست که نیست‌واندر دلم از تو نفسی نیست که نیست‌تنها نه منم چنین که در جمله جهان‌زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست‌ ‌ابن یمین‌بر چشم و دلم زغم نمی نیست که ن...

    ‌اوحدالدین کرمانی‌

    <...
    04:54
    • 19

    • 1 سال پیش
    04:54
    ‌سعدی‌تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آییکآدمیزاده نباشد به چنین زیباییراست خواهی نه حلال است که پنهان دارندمثل این روی و نشاید که به کس بنماییسرو با قامت زیبای تو در مجلس باغنتواند که کند دعوی همبالاییدر ...

    ‌سعدی‌

    تو پری زاد...

    08:39
    • 18

    • 1 سال پیش
    08:39
    shenoto-ads
    shenoto-ads